جدول جو
جدول جو

معنی چاپ بزئن - جستجوی لغت در جدول جو

چاپ بزئن
دروغ گفتن، چاخان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ گُ سَسْ تَ)
طبع کردن. باسمه کردن. چاپ کردن، دروغ گفتن. اغراق گفتن. دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن
لغت نامه دهخدا
چاپ کردن، بافتن، سرهم کردن، ساختن، جعل کردن، ازخود درآوردن، دروغ گفتن، لیچار بافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قاچ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سیلی زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
استراحت کردن به طور موقت
فرهنگ گویش مازندرانی
قاپیدن، ربودن، قاپیدن، ربودن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرش کردن سرشاخه های نرم و نازک در آغل، برای جلوگیری از رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قاب بزئن
فرهنگ گویش مازندرانی
قدم زدن، گام برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بوجاری کردن دانه ها با طبق، پارو و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
با فشار و با صدا جهیدن هر چیز آبکی و نرم، پاشیده شدن مایع
فرهنگ گویش مازندرانی
به جایی رفتن و گشت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دست زدن، کف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چلاندن رخت، چنگ زدن، چنگ انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
چانه زدناصرار در گرفتن تخفیف در معامله
فرهنگ گویش مازندرانی
به طور ناگهانی تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
همه را خبر کردن، اعلام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را با فشار در سوراخ و شکافی نهادن، فریب دادن، سرکسی
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی